Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-30@13:19:22 GMT

رامين پرچمي: يک چموش بي خود و بي جهت‌ام!

تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۵۵۹۰۹

خبرگزاري آريا - هنرآنلاين - عباس غفاري: اين روزها رامين پرچمي با نمايش "پچ پچ‌هاي پشت خط نبرد" پس از چندسال دوري از عرصه بازيگري، حضور در صحنه تئاتر را تجربه مي‌کند. بازيگري که معتقد است؛ هرچند در ابتداي فعاليت هنري‌اش خوش‌شانسي آورده، در سال‌هاي اخير بدشانسي‌هاي مختلفي گريبان‌گيرش شده است.

رامين پرچمي خيلي زود زماني که دانشجو بود حضور در عرصه تئاتر، سينما و تلويزيون را تجربه کرد و طعم شهرت را چشيد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حضور در مجموعه تلويزيوني "در پناه تو" او را در ميان مردم به عنوان بازيگر معرفي و در ادامه، همکاري با کارگردانان صاحب نامي همچون مسعود کيميايي و داريوش مهرجويي او را به عنوان بازيگري حرفه‌اي تثبيت کرد.

پرچمي در کنار اين حرفه علاقه خود به بازيگري را به گونه‌اي ديگر هم نشان داد، او با تاسيس مجله "نقش آفرينان" که به صورت تخصصي به مقوله بازيگري مي‌پرداخت، تلاش کرد رويکردهاي آکادميک و تجربي در عرصه بازيگري را در پيش روي علاقمندان به اين هنر قرار دهد و در انتشار اين نشريه از تجربيات بازيگران صاحب نام سينماي ايران نيز بهره گرفت. پرچمي اما در سال‌هاي اخير به دلايل مختلفي حضور کمرنگي در عرصه بازيگري داشته؛ اما اين روزها با بازي در نمايش"پچ پچ‌هاي پشت خط نبرد" تلاش دارد که به حرفه اصلي خود بازگشتي موفقيت آميز داشته باشد.

به بهانه اجراي اين نمايش در تالار حافظ با رامين پرچمي کارنامه هنري‌اش را مرور کرديم که در ادامه مي‌خوانيد:




شما از نوجواني به ورزش و روزنامه‌نگاري علاقه خاصي داشتيد، چرا به جاي بازيگري، روزنامه‌نگاري يا ورزش را به عنوان شغل اصلي‌تان انتخاب نکرديد؟

علاقه‌ام به ورزش هيچ‌وقت جدي نبود. از همان سال‌ها با تأثير از روحيه پدرم بيشتر به موسيقي، کتاب و فيلم علاقه‌مند شدم. البته فوتبال، واليبال و واليبال ساحلي بازي مي‌کردم اما نه به طور جدي. يک سري عکس‌ها و پوسترهاي ورزشي هم از آن زمان دارم که آن عکس‌ها بيشتر به خاطر اين بود که جز روزنامه‌هاي ورزشي کيهان ورزشي و دنياي ورزش چيز ديگري به بندر کياشهر که محل زندگي من بود نمي‌رسيد. شايد اگر مجلات سينمايي به دست من مي‌رسيد، علاقه به سينما زودتر در من ايجاد مي‌شد. وقتي ديپلم‌ام را گرفتم، در چالوس چاپ صدم مجله فيلم را ديدم و به اين حوزه علاقه‌مند شدم.

البته من در مدرسه تئاتر بازي کرده بودم اما خيلي علاقه‌ام جدي نبود. در مدرسه به روزنامه‌ ديواري علاقه داشتم که علاقه‌ام به اين حوزه هم به خاطر تأثيري بود که پدرم روي من مي‌گذاشت. پدرم استاد ادبيات دانشگاه بود و خيلي کتاب و روزنامه مي‌خواند. البته من با پدرم به لحاظ عقيدتي مخالفت‌هاي زيادي داشتم. پدرم مي‌گفت پزشکي بخوان. دو سال کنکور پزشکي هم دادم اما در آخر براي اين‌که به سربازي نروم، گفت برو هر کاري دلت مي‌خواهد انجام بده. من خيلي خوب انشاء مي‌نوشتم و کلاً در حوزه نوشتن کارم خوب بود.

از چه زماني فکر کرديد مي‌توانيد به طور جدي در مطبوعات کار کنيد؟

از زماني که ازدواج کردم. آقاي جيرودي پدر همسرم مطبوعاتي بودند و امکاناتش را داشتند. من از طريق ايشان توانستم مجوز مجله سينمايي "نقش آفرينان" را بگيرم. در آن مجله دوستان کاربلد را جمع کرديم تا يک کار نو انجام بدهيم. فکر مي‌کنم که مجله "نقش آفرينان" يکي از استثنائات مطبوعات بود. من هيچ‌وقت از کارهاي خودم دفاع نمي‌کنم اما روي اين مجله ايستادم و مي‌دانم که يکي از بهترين مجله‌هايي بود که در اين حوزه در مي‌آمد. بعد از آن چند مجله بازيگري درآمد که حتي به تيراژ هم نمي‌رسيدند و تعطيل مي‌شدند. فکر مي‌کنم آن زمان مجله ما بعد از مجله فيلم و به همراه مجله دنياي تصوير سومين مجله سينمايي بود.

در دوران نوجواني هيچ‌وقت تصميم نگرفتيد که به سراغ روزنامه‌نگاري برويد؟

خير. البته يک سري فعاليت‌هاي کوچک انجام مي‌دادم. مثلاً يک نشريه‌اي مرکز هنرهاي نمايشي در مي‌آورد که من فعاليت‌هاي تئاتري مدرسه به خصوص در دهه فجر را مي‌نوشتم و به اين مجله مي‌دادم. زماني که مي‌ديدم نوشته‌هايم چاپ شده خيلي ذوق مي‌کردم ولي به فکر اين نبودم که به طور جدي مطلبي در روزنامه بنويسم و منتشر کنم. يک سري نامه‌ها هم از من در روزنامه کيهان ورزشي يا مجله فيلم منتشر شد اما خيلي جدي نبود. فعاليت جدي‌ام در عرصه مطبوعات را بعد از ازدواج شروع کردم.

علاقه به بازيگري از چه زماني شروع شد و چطور به يک بازيگر تبديل شديد؟

از تئاترهاي دوره راهنمايي در مدرسه. آقاي هوشنگ درويش‌پور که کارگردان سينما است، همشهري ما بود و مي‌خواست يک سري تئاتر در کياشهر اجرا کند. ايشان اجازه بچه‌هايي که در تئاترهايش حضور داشت را از معلم‌ها مي‌گرفت و غيبت بچه‌ها موجه مي‌شد. من هم براي فرار از درس‌هاي رياضي و علوم به آن کلاس‌ها مي‌رفتم. شانس خوبي داشتم و در يکي از تئاترهاي آقاي درويش‌پور نقش اصلي نمايش را بازي کردم و يک مقدار بيشتر به تئاتر علاقه‌مند شدم. سال بعد هم دوباره براي فرار از کلاس‌ها، يک گروه تئاتر با بچه‌هاي کلاس خودمان تشکيل داديم و همينطور به علاقه من به بازيگري اضافه شد. 4 سال دبيرستان را هم در مدرسه تئاتر بازي مي‌کردم.

در آن سال‌ها براي ديدن يک فيلم سختي زيادي مي‌کشيدم و بايد يک مسافت 30 کيلومتري را طي مي‌کردم تا به سينما شهر سبز لاهيجان برسم. به هر حال من به بازيگري علاقه داشتم و همين باعث مي‌شد که يک سري سختي‌ها را به جان بخرم. براي مثال در زمان ورود به دانشگاه با پدرم اختلاف نظر داشتم و در نهايت ايشان اجازه داد که من هنر بخوانم. در کنکور هنر شرکت کردم و نفر ششم مرحله اول کنکور سراسري شدم اما در مرحله دوم پذيرفته نشدم. در نهايت ورودي دانشگاه آزاد شدم و آمدم سمت بازيگري.




چرا در مرحله دوم کنکور سراسري قبول نشديد؟

نمي‌دانم. اصلاً به مرحله مصاحبه هم نرسيد. در مصاحبه مهرماه دانشگاه آزاد هم آقاي سمندريان به من گفتند که تو لهجه شمالي داري و بازيگر خوبي نمي‌شوي. بعد از آن اسم من در ليست تکميل ظرفيت بهمن‌ماه دانشگاه آمد و من پذيرفته شدم. آقاي سمندريان بعدها هم مرا ديد و گفت تو هنوز مشکل لهجه‌ات را داري.

وقتي وارد دانشگاه شديد، اهالي خانواده پذيرفتند که به شکل جدي به سمت هنر و بازيگري برويد؟

اهالي خانواده‌ام مخالف بودند ولي ديدند چاره‌اي نيست و بهتر است از من حمايت کنند. زماني که مرا براي سريال "در پناه تو" انتخاب کردند، آقاي لبخنده با خانه ما تماس گرفت و به پدرم گفت که پسرت براي اين سريال انتخاب شده. پدرم به آقاي لبخنده گفت اگر بازيگر نقش اصلي است، بيايد! در حالي‌که من حتي اگر يک نقش کوچک داشتم هم با سر مي‌آمدم. آقاي لبخنده بعدها از آن خاطره به خوبي ياد مي‌کرد. در ادامه که من فيلم "ضيافت" را بازي کردم و معروف شدم، باعث افتخار فاميل شدم و پدرم خيلي خوشحال بود.

در دانشگاه با چه کساني هم دوره بوديد؟

کمند اميرسليماني، پرديس افکاري، پرستو گلستاني، بيژن بنفشه‌خواه، مهران غفوريان، محمدرضا رحيمي، شهرام کرمي و کيومرث مرادي هم‌دوره‌اي‌هاي من بودند. آن زمان خيلي شناختي روي بچه‌ها نداشتم اما الان مي‌بينم که خيلي از هم‌دوره‌اي‌هاي من يا بازيگرهاي خوبي شده‌اند و يا پست‌هاي مهم دولتي گرفته‌اند. اين باعث خوشحالي نسل من است.

اساتيد آن‌ سال‌هاي دانشگاه آزاد اساتيد برجسته‌اي بودند. آن اساتيد چقدر روي شما تأثير گذاشتند؟

با شما موافقم. در آن دوره آقاي سمندريان، آقاي اسماعيل شنگله و خانم منيژه محامدي در دانشگاه آزاد تدريس مي‌کردند. اما من خيلي آدم دانشگاه برويي نبودم. خاطرم هست که سر امتحان کلاس آقاي نصرالله قادري پاي برگه امتحاني براي ايشان نوشتم که استاد من مي‌خواستم در نهايت بازيگر شوم که شدم، حالا اگر مي‌خواهيد يک ترم ديگر مرا تحمل کنيد، ردم کنيد، اگر نه که نمره قبولي به من بدهيد تا بروم سر کارم. ايشان هم مرا قبول کردند. من در دانشگاه بدن و بيان را ياد گرفتم و اساتيد هم به نسبت روي من تأثيرگذار بودند اما دانشگاه بيشتر محلي براي آشنا شدن آدم‌ها با همديگر و ارتباط گرفتن است. درس خواندن در دانشگاه تأثير آن‌چناني روي من نگذاشت اما من اگر وارد دانشگاه نمي‌شدم، هيچ‌وقت آگهي جذب بازيگر سريال "در پناه تو" را نمي‌ديدم و يک بازيگر حرفه‌اي نمي‌شدم. شايد آقاي لبخنده يا آقاي کيميايي چيزهاي بيشتري را به من ياد دادند.

خواندن کتاب‌ و مجله چقدر روي علاقه‌تان به بازيگري تأثير گذاشت؟

يکي از بيشترين تأثيرها را مجله فيلم روي من گذاشت. من به لحاظ اطلاعات سينمايي به اين مجله مديونم. کتاب‌هاي زيادي هم خواندم و خيلي از کتاب‌هايم هنوز ناخوانده باقي مانده است. مطالعات خارج از درسي‌ام. من از ياد گرفتن درس‌هاي اجباري فراري بودم و دلم مي‌خواست مطالعاتم با رغبت باشد.

سريال "در پناه تو" در زمان خودش يک اتفاق در سريال‌سازي تلويزيون بود و داستان عاشقانه آن تا حدودي براي تلويزيون يک تابوشکني محسوب مي‌شد. وقتي آگهي جذب بازيگر براي اين سريال را ديديد، چقدر به خودتان اعتماد داشتيد که به واسطه آن اعتماد به تهران آمديد؟

من قبل از آن هم در تست نمايش "حلاج و سلاطين" شرکت کردم که در تئاتر شهر به روي صحنه رفت. البته از من در آن نمايش به عنوان سياهي لشکر استفاده شد. آقاي امير جعفري و رابعه اسکويي در آن نمايش بازي مي‌کردند. يک‌بار هم در دوره دانشجويي براي يک تئاتر يک سال وقت گذاشتم اما در نهايت به نتيجه نرسيد. زماني که آگهي سريال "در پناه تو" را ديدم، به خودم اعتماد داشتم و به هر طريقي آمدم با 6 هزار نفر ديگر تست دادم. در روز تست متوجه شده بودم که آقاي لبخنده به من توجه بيشتري دارد. 6 ماه بعد از تست به من خبر دادند که براي بازي در اين سريال انتخاب شده‌ام. بعد از من 4، 5 ماه زير نظر آقاي حبيب دهقان‌نسب تمرين بدن و بيان کردم و در نهايت نقش "رامين" را به من دادند. البته براي نقش رامين ميان انتخاب من و آقاي آبتين آذين دودل بودند اما در نهايت مرا انتخاب کردند.




وقتي سناريو "در پناه تو" را خوانديد، فکر مي‌کرديد آن سريال تا به اين اندازه موفق شود؟

بله. خيلي بيشتر از اين‌ها بايد موفق مي‌شد. سناريو آن سريال يکي از کم‌نظيرترين سناريوهايي است که من خوانده‌ام. در ابتدا به ما سناريو 10-15 قسمت اول را دادند و سپس ادامه سناريو در طول فيلمبرداري کامل شد. سناريو سريال عالي بود ولي سانسور آن را داغون کرد. الان اگر شما سريال را ببينيد، متوجه سکانس‌هاي بي ربط و داستان گنگ آن مي‌شويد. 10-12 قسمت اول سريال که نابود شد. بخش ويژه‌اي از داستان حذف شد که به نظرم خود آن بخش را الان مي‌توان به يک فيلم يا سريال خوب تبديل کرد. من حتي مي‌خواهم از آقاي عليرضا طالب‌زاده نويسنده سناريو اجازه بگيرم که اگر فرصت باشد آن بخش‌ها را در قالب يک نمايشنامه يا فيلمنامه‌خواني کار کنم.

فکر مي‌کنم بيشترين ضربه را از آن سانسورها، پارسا پيروزفر خورد.

بله. نقش پارسا پيروزفر که به خاطر يک سري دلايل احمقانه کلاً حذف شد. مي‌گفتند پدر اين پسر يک زن ديگر گرفته، حالا چرا اين پسر عاشق دختر نامادري‌اش شده است! خوشتيپ و خاص بودن چهره پارسا هم بي دليل نبود و همه اين‌ها باعث شد قصه آن نقش کلاً حذف شود. البته آقاي لبخنده از لج سانسورها، پارسا پيروزفر را در سريال گذاشت ولي با توجه به سانسورهايي که روي اين نقش صورت گرفت، حضور پارسا کاملاً بي دليل و نامشخص است. نقش من و نقش آقاي جوهرچي هم خيلي دچار سانسور شد.

به هر حال سريال "در پناه تو" اتفاق خوبي براي بازيگران جديد آن نسل بود. بعد از آن سريال يک دوستي خوب ميان بازيگران آن سريال ايجاد شد که تا چند سال هم ادامه داشت اما از يک جايي به بعد قطع شد. سال گذشته در مراسم تشييع جنازه آقاي جوهرچي دوباره آن گروه دور هم جمع شد و بعد از 10-15 سال همديگر را ديديم. انگار همان صميميت دوران فيلمبرداري سريال "در پناه تو" را با هم داشتيم. صميميت آن روزها ديگر هيچ‌وقت سر هيچ کاري براي من تکرار نشد.

در سال‌هاي دهه 70 در تلويزيون و سينما با بازيگران با تجربه و با نام و نشاني همچون آقاي سعيد پورصميمي، آقاي سياوش تهمورث و يا خانم ثريا قاسمي هم‌بازي بوديد. بازي در کنار اين بازيگران چقدر براي شما بار تجربه‌اندوزي داشت و آن‌ها چقدر با شما همراه بودند و کمک‌تان مي‌کردند؟

خوشبختانه بازي در کنار اين افراد هم جزو شانس‌هاي من در آن سال‌ها بود. من از خانم قاسمي اخلاق بازيگري آموختم. آقاي پورصميمي هم به عنوان يکي از استثناء‌هاي بازيگري، آدم افتاده و خوبي است و خيلي با من همراه بود. در سريال "در پناه تو" ترکيب آقاي ايرج راد، خانم آزيتا لاچيني و خانم پري امير حمزه ترکيب خوبي بود. آقاي طالب‌زاده به عنوان نويسنده، آقاي لبخنده به عنوان کارگردان و آقاي شهسواري هم به عنوان تهيه‌کننده، هر کدام جزو بهترين‌ها در کار خودشان هستند.

من با خانم‌ها معصومه کريمي و رزيتا غفاري و آقاي اميد زندگاني هم هم‌بازي بودم. البته نقش اين بازيگرها کمتر بود ولي تجربه حضور در کنار آن‌ها هم لذت‌بخش بود. در آن‌ سال‌ها بازيگرهاي نسل جديد به بازيگرهاي آب‌ديده و با تجربه‌تر احترام بيشتري مي‌گذاشتند اما متأسفانه الان هر کسي خودش را علامه دهر مي‌داند. اين وضعيت خوبي نيست که در هنر ايران پيش آمده است.

چطور وارد فيلم "ضيافت" آقاي کيميايي شديد و ايفاي نقش جواد را در آن فيلم به عهده گرفتيد؟

آقاي جوهرچي باعث اين اتفاق شد. روزي که فيلمبرداري سريال "در پناه تو" تمام شد، من داشتم بعد از 1 سال و سه ماه فيلمبرداري راهي شمال مي‌شدم. قبل از اين‌که راه بيفتم، به خانه يکي از دوست‌هايم رفتم که ديدم تلفن آن‌جا زنگ خورد. مادرم پشت تلفن بود و گفت که آقاي جوهرچي سراغت را مي‌گيرد و گفته فوراً بيا فلان جا. من به آن‌جا رفتم و ديدم که قرار است فيلم سينمايي "ضيافت" به کارگرداني آقاي کيميايي ساخته شود. آقاي جوهرچي و پارسا پيروزفر هم قرار بود در آن فيلم بازي کنند.

عوامل فيلم به دنبال يک بازيگر جوان مي‌گشتند که نقش جواد را بازي کند. گويا قرار بود از بين من و آقاي حامد بهداد يک نفر را انتخاب کنند که در نهايت مرا انتخاب کردند. بعد از آن اتفاق آقاي بهداد بارها به شوخي از آن اتفاق ياد مي‌کند و مي‌گويد که تو نقش مرا در فيلم "ضيافت" گرفتي. 4 نفر از بازيگران سريال "در پناه تو" در فيلم "ضيافت" هم بازي مي‌کردند که خيلي‌ها تصور مي‌کردند آقاي کيميايي ما را از سريال "در پناه تو" انتخاب کرده است، در حالي‌که آن موقع هنوز سريال پخش نشده بود و حتي اکران فيلم "ضيافت" هم قبل از پخش سريال "در پناه تو" انجام شد. نقش جواد در فيلم سينمايي "ضيافت" يکي از بهترين نقش‌هايي بود که من بازي کردم. کار کردن با آقاي کيميايي هم جزو افتخارات کارنامه کاري من است. در آن سال‌ها خيلي خوش‌شانس بودم و در اين سال‌هاي اخير خيلي بد شانس.




تأثير آقاي کيميايي در بازي‌تان چقدر بود؟

اگر راستش را بخواهيد، خيلي نمي‌توانم به صورت مستقيم اشاره کنم که آقاي کيميايي چه چيزي را به من گفت و چه چيزي را يادم داد. آقاي کيميايي معمولاً خودش را با بازي شخصيتي که بازيگران براي خودشان مي‌سازند تطبيق مي‌دهد و خيلي به شخصيت فيلمنامه وفادار نيست. به هر حال بازيگرها يک ذهنيتي از کارگردان و يک ذهنيتي از فيلمنامه دارند و بر اساس اين ذهنيت‌ها و همينطور استعداد و تجربه‌اي که دارند، يک شخصيت براي خودشان مي‌سازند که آقاي کيميايي آن شخصيت را اگر تأييد کند، روتوش کرده و از قبل بهترش مي‌کند. شايد ايشان 3-4 مورد مرا راهنمايي کرد و يک چيزي در گوشي به من گفت. مثلاً شايد اگر نقش جواد را آقاي بهداد بازي مي‌کرد، آن نقش يک جور ديگري مي‌شد.

آقاي کيميايي اجازه بداهه‌پردازي هم به بازيگر مي‌دهد يا نه؟

معمولاً ديالوگ‌هايي که فيلمنامه‌هاي ايشان دارد، ديالوگ‌هاي خوب و دقيقي هستند و مثل تئاتر نيست که بازيگر به خودش اجازه بداهه‌پردازي بدهد. اما با اين حال اگر يک جاهايي لازم بود هم بداهه‌پردازي مي‌کرديم. با اين‌که آن فيلم صدابرداري سر صحنه داشت اما معمولاً آقاي کيميايي در حين فيلمبرداري با بازيگرها حرف مي‌زد و يک سري راهنمايي‌ها مي‌کرد. ايشان خيلي متکي به اين نبود که حتماً آن چه که از قبل تصور داشته در بيايد. فيلم "ضيافت" فيلم خيلي خوبي درآمد. حداقل اين‌که نيمه اولش شاهکار بود.

از نيمه دوم به بعد يک مقدار دچار افت شد اما باز هم آن فيلم نسبت به فيلم‌هاي قبل و بعد آن سال‌هاي آقاي کيميايي بهتر بود. آنقدر خوب بود که اخيراً مي‌گويند آقاي کيميايي مي‌خواهد فيلم "ضيافت 2" را بسازد. به نظرم اگر اين فيلم ساخته شود هم مطمئناً مورد استقبال قرار مي‌گيرد.

شما بعد از فيلم "ضيافت" چند سال بعد در فيلم "اعتراض" آقاي کيميايي هم بازي کرديد. آن همکاري چگونه اتفاق افتاد؟

من اصولاً اهل برقرار روابط عمومي و درخواست کردن از کارگردان‌ها نيستم. نمي‌گويم اين اخلاق خوبي است يا بد. من اهلش نيستم. با اين حال سر فيلم "اعتراض" گفتم به سراغ آقاي کيميايي بروم ببينم چکار مي‌کند. رفتم و آقاي کيميايي را ديدم. ايشان گفت چرا هر وقت من مي‌خواهم فيلم بسازم پيدايت نيست؟

من گفتم شما مرا دعوت کنيد تا بيايم. بعد آقاي کيميايي گفت توقع داري من هميشه در ميان اين همه بازيگر سوپراستار و سرشناس تو را يادم بيايد؟ ديدم حرف‌شان درست است. به هر حال در آن فيلم به من يک نقش دادند که نقش کوتاهي بود. ايشان قبل از "اعتراض"، دو فيلم "سلطان" و "مرسدس" را ساخته بود که شايد اگر من خودم را زودتر به ايشان نشان مي‌دادم، در آن دو فيلم هم حضور داشتم. آقاي کيميايي هم اخيراً مرا ديد و باز هم گفت چرا به دفتر من نمي‌آيي؟ احتمالاً اگر خودم را نشان مي‌دادم بيشتر ديده مي‌شدم.

چرا هيچ‌وقت سعي نکرديد روابط‌تان را قوي‌تر کنيد و خودتان را به کارگردان‌ها معرفي کنيد؟

نمي‌توانم همچين کاري را انجام بدهم. موقعي که مجله "نقش آفرينان" در مي‌آمد، تمام سينماي ايران دست آقاي شريفي‌نيا بود. آن زمان عليرغم آن‌که آقاي شريفي‌نيا مدير هنري مجله بود و ما همديگر را زياد مي‌ديديم، من هيچ‌وقت به ايشان گير ندادم. شايد اگر اين کار را کرده بودم الان سوپراستار مي‌شدم. اخيراً به يک سري جشن‌ها دعوت مي‌شوم و مي‌روم اما مشخص نيست استمرار داشته باشد. انگار که بايد يکي باشد مرا هل بدهد.

شما چند سال اولين ماهنامه اختصاصي بازيگري را با عنوان "نقش آفرينان" درآورديد که به نوعي در تاريخ مطبوعات ايران يگانه بود چون حتي پيش از انقلاب هم نشريه‌اي که اختصاصاً به بازيگري بپردازد وجود نداشت. ايده چنين مجله‌اي از قبل در شما وجود داشت يا خانم جيرودي شما را در اين مسير هل داد؟

من به نويسندگي و روزنامه‌نگاري علاقه داشتم و يک زماني به اين فکر کردم که چرا از اين علاقه و توانايي استفاده نکنم؟ خانم جيرودي در اين مسير مرا کمکم کرد اما ايشان مرا هل ندارد. ايده و پيشنهاد خودم بود که اين مجله در بيايد. خيلي هم حساس بودم که تمام مقاله‌ها در مورد بازيگري باشد. روي نقد بازيگري هم خيلي تأکيد مي‌کردم. آن موقع نقد بازيگري نمي‌شد و هنوز هم نوشتن نقد بازيگري سخت است. اما من تأکيد مي‌کردم که حتماً اين اتفاق بيفتد. خوشبختانه آن مجله درآمد و من از انتشار آن خوشحالم.




کادر نويسندگان ماهنامه که خيلي‌هاي‌شان بازيگرهاي درجه 1 سينما بودند را چطور جمع‌آوري کرديد؟

بعضي‌هاي‌شان دوستان خود من بودند و بعضاً هم از طريق واسطه به مجله مطلب مي‌رساندند. من با آقاي شهاب حسيني دوست بودم و به ايشان گفتم که يک مقاله براي مجله بنويسد. با آقاي بهرام رادان هم همينطور. به هر حال اين بازيگرها سرشان شلوغ بود و خيلي نمي‌توانستند مشغول نوشتن شوند اما با اين‌ حال من سعي مي‌کردم که در هر شماره مجله، حداقل 7-8 مقاله از بازيگرها وجود داشته باشد. آقاي شريفي‌نيا مي‌توانست در اين زمينه کمک زيادي به ما بکند اما خيلي از روابط و نفوذش استفاده نکرد. امير آقاي سکانس‌هاي ماه مجله را مي‌نوشت که من به شخصه خيلي از آن بخش مجله خوشم مي‌آمد.

صالح ميرزا آقايي هم به فيلم‌هاي خارجي تسلط زيادي داشت و خيلي خوب نقد مي‌نوشت. منصور ضابطيان هم يک شماره در مجله نوشت و بعد به خاطر مسائل مالي به مشکل خورديم و ديگر ننوشت. اميرمهدي ژوله هم همچين وضعيتي داشت. خيلي دوست داشتم آقاي ژوله بنويسد اما مسائل مالي مانع اين همکاري‌ها مي‌شد. خيلي خوشحالم که برخي از هنرپيشه‌هايي که امروز هنرپيشه‌هاي مطرحي هستند، يک روزي در مجله "نقش آفرينان" مي‌نوشتند. متأسفانه من از يک جايي به بعد خسته شدم و بعد هم ماجراي اتفاقات سال 88 پيش آمد و مجله از چاپ و انتشار باز ماند. شايد اگر چاپ مجله "نقش آفرينان" تا امروز ادامه داشت، الان بهترين نشريه سينمايي کشور بود.

چرا از چاپ ماهنامه "نقش آفرينان" خسته شديد؟

انتظاراتي که داشتم برآورده نمي‌شد و مجله سود اقتصادي آن‌چناني نداشت که من تمام تمرکزم را روي آن بگذارم. من از مجله توقع بالايي داشتم و فکر مي‌کردم بايد خيلي بهتر شود. همه کارها را خودم مي‌خواستم انجام بدهم و حتي در حروف‌چيني کلمات هم دخالت مي‌کردم. اين کار شايد خوب بود و مجله را يک‌دست مي‌کرد اما خودم را آرام آرام خسته و فرسوده مي‌کرد. اگر 2-3 نفر آدم با سليقه‌ مشابه خودم در آن‌جا بود و عين آن‌چه که من مي‌خواستم را در مي‌آورد، خيالم راحت بود و خسته نمي‌شدم. من واقعاً نمي‌دانم که آقاي هوشنگ گلمکاني چطور اين همه سال تحمل کرده و هنوز هم مجله فيلم را سرپا نگه داشته است. ايشان واقعاً آدم بزرگي است.

يک مدت هم يکي دو تا سردبير به مجله آورديد. آن سردبيرها هم باعث نشدند انتظارات‌تان برآورده شود؟

آن‌ها به عنوان سردبير مهمان به مجله آمدند و هر کدام يکي دو شماره مجله را به سليقه خودشان سردبيري کردند. شايد اگر براي مجله شوراي سردبيري مي‌گذاشتم وضعيت مجله بهتر مي‌شد. به هر حال يک سري مشکلات خانوادگي، فوت پدرم و... باعث شد که چاپ آن مجله متوقف شود. البته "نقش آفرينان" هنوز هم مجوز دارد و مي‌تواند چاپ شود ولي الان فکر نمي‌کنم انتشار آن توجيه اقتصادي داشته باشد. من الان دوست دارم مجله "نقش آفرينان" را به صورت اپليکيشن در بياورم. اپليکيشن‌ساز به من گفت 6 ماه طول مي‌کشد تا آن را آماده کند. از همين الان بحث‌هاي مالي را پيش کشيده و اين‌ مسائل است که آدم را مي‌ترساند و نسبت به انجام اين‌ کارها سرد مي‌کند.

آقاي شريفي‌نيا چطور پذيرفت مدير هنري مجله باشد؟

من سر سريال "همسايه‌ها" با ايشان آشنا شدم و يک سري اطلاعات از کارايي ايشان در زمينه گرافيک و کار کودک خبر داشتم و مي‌دانستم که روابط گسترده‌اي دارد. فکر نمي‌کردم ايشان پيشنهاد مديريت هنري مجله را بپذيرد اما خوشبختانه پذيرفت و سر کار آمد. البته در شماره اول مجله بد قولي کرد و نيامد و شماره اول مجله با همراهي آقاي سيامک احصايي درآمد اما کم کم آقاي شريفي‌نيا پذيرفت سر کار بيايد و خوشبختانه به فضاي کار مجله علاقه‌مند شد و ماند. فضاي مجله براي آقاي شريفي‌نيا جديد و جذاب بود، اگر غير از اين بود نمي‌آمد چون دستمزد خاصي هم دريافت نمي‌کرد. خوشبختانه توانستيم با هم کنار بياييم.

شما در دهه 70 در فيلم و سريال‌هاي مهمي بازي کرديد و خودتان را به عنوان يک بازيگر اثبات کرديد اما به نظر مي‌رسد در انتخاب‌هاي بعدي‌تان دچار اشتباه شديد و در نهايت در دهه 80 آن‌چه که از رامين پرچمي تصور مي‌شد اتفاق نيفتاد. چرا اين اتفاق افتاد؟

انتخاب مسير هنري دست خود بازيگر نيست. بازيگرها در نهايت انتخاب‌شونده هستند. شرايط سوپراستارها فرق دارد. من شايد فقط 4-5 پيشنهاد را در طول دوران حرفه‌اي‌ام رد کرده باشم. البته متأسفانه همه آن‌ها کارهاي خوبي از آب درآمدند.. من قرار بود در فيلم "بوتيک" بازي کنم که سر يک سکانس به مشکل برخوردم و نقشي که داشتم را بازي نکردم اما در نهايت فيلم "بوتيک" خيلي خوب شد. يا در فيلم "سنتوري"، نقشي که آقاي پورشيرازي بازي کرد به من پيشنهاد شد اما من گفتم قبلاً يک نقش کوتاه در فيلم "مهمان مامان" براي آقاي مهرجويي بازي کرده‌ام و ديگر بهتر است منتظر يک نقش بهتر براي همکاري با آقاي مهرجويي بمانم که آن فيلم هم در نهايت گل کرد و اتفاقاً همان نقش کوتاه هم ديده شد. من آنقدري پيشنهاد نداشته‌ام که با انتخاب اشتباه يک فيلم يا سريال، مسير هنري‌ام را اشتباه رفته باشم. شايد بدترين کار من "زير آسمان شهر 3" بود که آن فيلم اصلاً ديده نشد. خود فيلم ديده نشد که قرار باشد بد بودن من ديده شود. من چند سال اول دوران حرفه‌اي‌ام خوش شانس بودم اما بعدها يک سري اتفاقات در زندگي‌ام افتاد که کلاً مرا از شرايط عادي دور کرد.




يادم است که يک زماني سوداي کارگرداني در سر داشتيد و همانطور که خودتان اشاره کرديد، در دوران مدرسه انشاء هم خوب مي‌نوشتيد. چرا هيچ‌وقت سعي نکرديد کارگرداني يا نمايشنامه‌نويسي کنيد و ايده‌هاي خودتان را اجرا کنيد؟

من دو فيلم کوتاه نوشتم و يک فيلم کوتاه هم ساختم. الان به کارگرداني علاقه بيشتري دارم اما آن موقع علاقه‌ اصلي‌ام بازيگري بود. اما در زمينه نمايشنامه‌نويسي فکر نمي‌کنم موفق شوم. شايد توانايي نوشتن داشته باشم اما در داستان‌نويسي استعداد ندارم. بارها سعي کرده‌ام طرح بنويسم ولي نتيجه خوبي نداشته. با آقاي جوهرچي هم بارها طرح سريال نوشتيم اما در آن‌جا هم من نتوانستم کار خاصي انجام بدهم. در داستان‌نويسي استعداد ندارم اما در روزنامه‌نگاري کارم را بلدم.

فيلم کوتاهي که ساختيد چطور درآمد؟ آن فيلم تشويق‌تان نکرد که در ادامه باز هم تجربه کارگرداني را بچشيد؟

فيلم معمولي و قابل قبولي بود و به نسبت خيلي از فيلم‌هاي کوتاه اين سال‌ها بهتر بود. البته من خيلي از آن فيلم خوشم نيامد چون خيلي بهترش را مي‌توانم بسازم. کارگرداني کردن نياز به سرمايه و فيلمنامه خوب دارد. فکر مي‌کنم که اگر اين‌ها مهيا شود، توان يک کارگردان را دارم اما مشکلي که دارم اين است هميشه بايد مرا به سمت يک کاري هل بدهند. تنبل هم نيستم، نمي‌دانم اسم اين خصلت چيست.

بعد از سريال "همسايه‌ها" تصور مي‌شد اتفاق‌هاي خوبي در عرصه بازيگري براي‌تان بيفتد. چرا اين‌طور نشد؟

بعد از آن سريال ديگر کار خيلي خوبي به من پيشنهاد نشد. براي آقاي کيهان ملکي هم همين اتفاق افتاد. کيهان ملکي بازيگر خيلي خوبي است اما پيشنهاد خاصي نداشت که خودش را نشان بدهد. بازيگري همينطور است و خيلي نمي‌شود روي آن حساب کرد. يک جاهايي از بازيگري اتفاق است و خود بازيگر هم نمي‌تواند در اين اتفاق سهمي داشته باشد.

شما در سال‌هاي دورتر تدريس هم مي‌کرديد و الان نيز تصميم داريد دوباره کلاس‌هاي بازيگري بگذاريد. در کلاس‌هاي‌تان تأثير شانس در بازيگري را به هنرجوها هم مي‌گوييد؟

بله. دوره قبل که تدريس مي‌کردم، يک عده بابت گفتن اين حرف‌ها به من خرده مي‌گرفتند اما من نمي‌توانستم دروغ بگويم. واقعيت اين است که در بازيگري هيچ تضميني وجود ندارد که يک بازيگر برجسته بتواند به جايگاهي که حقش است برسد. شانس در بازيگري دخيل است اما بازيگر مي‌تواند به شانسي که آورده کمک کند تا موفق شود. در غير اين صورت خيلي زود پايين کشيده مي‌شود. در دوره‌اي که من وارد عرصه بازيگري شدم، بازار کار، تعداد سالن و تعداد دانشگاه‌هاي هنري کمتر بود و ورود به عرصه بازيگري سختي‌هاي خودش را داشت. هر چه کميت بالاتر رفت، کيفيت پايين آمد و يک مقدار سطح بازيگري افت کرد و بازيگرها راحت‌تر وارد اين عرصه شدند. البته ممکن است راحت وارد اين عرصه شوي ولي راحت نمي‌تواني خودت را نگه‌ داري.

پرونده کاري‌تان را در زمينه بازيگري و مطبوعاتي قابل دفاع مي‌دانيد؟

در زمينه مطبوعاتي به شدت قابل دفاع مي‌دانم. ماهنامه "نقش آفرينان" هنوز هم به شدت برايم قابل دفاع و قابل احترام است. با هر کسي که لازم باشد در اين مورد بحث مي‌کنم و ثابت مي‌کنم که اين مجله نقش مهمي را در مطبوعات سينمايي ايران ايفا کرد. اما در زمينه بازيگري، از بعضي از کارهايم دفاع مي‌کنم و از بعضي‌ها نه. مجله "نقش آفرينان" همه چيزش دست خودم بود اما در بازيگري لزوماً فقط سليقه من مطرح نيست. من آدم فردگرايي هستم و به همين خاطر کاري که خودم انجام دادم و مي‌دانم خوب بوده را تأييد مي‌کنم. من در 80-90 درصد مجله "نقش آفرينان" مؤثر بودم و اگر بد بود هم مقصرش من بودم.

با اين‌که تحصيل کرده تئاتر هستيد، چرا تئاترهاي کمي کار کرده‌ايد؟

من خيلي علاقه‌اي به تئاتر ندارم. علاقه‌ام به تلويزيون و سينما بيشتر از تئاتر است. در زمان دانشجويي‌ام چند تئاتر کار کردم و ديگر تا پارسال که چند نمايشنامه‌خواني داشتم، تئاتر را تجربه نکرده بودم. الان هم يک تئاتر روي صحنه دارم اما همين‌ها هم باعث نشده که به تئاتر علاقه‌مند شوم. هنوز هم اگر از تلويزيون و سينما پيشنهاد داشته باشم، به سراغ آن‌جا مي‌روم. الان مشکل ممنوع‌الکاري هم ندارم و مي‌توانم در سريال‌ها بازي کنم. نمايشنامه‌خواني‌هايي که پارسال داشتم باعث شد آقاي کمال تبريزي بگويد در فيلم بعدي‌اش از من استفاده مي‌کند. اگر آقاي کيميايي هم بخواهد فيلم بسازد، احتمالاً در آن فيلم هم حضور پيدا خواهم کرد. همچنين يکي از دوستانم آقاي احمد احمدي که تهيه‌کننده است هم در فيلم بعدي‌اش از من استفاده خواهد کرد. من مطمئنم در اولين يا دومين کارم، دوباره روي غلتک خواهم افتاد. الان تمام تلاشم اين است که دوباره ديده شوم.

تئاتر "پچ پچ‌هاي پشت خط نبرد" که اخيراً با کارگرداني محمدرضا ستاري روي صحنه بود، يکي از بهترين نوشته‌هاي عليرضا نادري است. اين تئاتر چقدر مي‌تواند به حضور دوباره شما در اين عرصه کمک کند؟

اين تئاتر هم قطعاً مي‌تواند در ديده شدن من تأثير بگذارد. گروه عوامل اين تئاتر هم به من لطف دارد و خوشبختانه نقش خوبي هم در اين نمايش دارم. با اين‌که خيلي تئاتر را دوست ندارم اما نقشم در اين تئاتر را خيلي دوست دارم و کم کم به آن علاقه‌مند شدم. هميشه بعد از 10-15 روز از اجرا خسته مي‌شدم اما الان هر شب با انرژي روي صحنه مي‌روم و در آخر با روحيه خوب از صحنه پايين مي‌آيم.




اگر پيشنهاد کار مطبوعاتي داشته باشيد مي‌پذيريد؟

بعيد مي‌دانم، مگر آن‌که دوباره خودم شروع به اين کار کنم. الان مي‌خواهم بيشتر وقتم را روي بازيگري بگذارم. اگر کار مطبوعاتي بخواهد تمام وقتم را بگيرد، چنين کاري را انجام نمي‌دهم. البته به عنوان يک تجربه شخصي و يک منبع نيمه ثابت درآمد شايد اين کار را انجام بدهم اما بيشتر وقتم را معطوف به بازيگري خواهم کرد.

اخيراً تجربه خوانندگي هم داشتيد و دو سه قطعه در فضاي مجازي منتشر کرديد. بازتاب آن قطعات چطور بود؟

بد نبود. از آن قطعات استقبال شد اما طوري نبود که همه گير شود. هيچ‌کس هم نگفت بدم آمده. براي من يک کار تفنني بود. چند ترانه خودم گفته‌ام که ممکن است بعداً آن‌ها را بخوانم. موسيقي براي من جدي نيست. البته يک زماني به طور جدي به موسيقي فکر مي‌کردم اما الان نه. من آماده پيش‌آمد هستم. ممکن است يک آهنگساز يا ترانه‌سرا سر راه من قرار بگيرد و به يک‌باره من خواننده شوم. اين امکان هم وجود دارد که يک نفر بگويد بيا کافه يا رستوران بزنيم و من بشوم رستوران‌دار. بستگي دارد که چه چيزي در مسير کارم قرار بگيرد.

عجيب است که به عنوان يک بازيگر شناخته‌شده که طعم شهرت را در اين عرصه چشيده، مي‌گوييد که اگر پيشنهاد بهتري به‌ شما شود به سمت کار ديگري مي‌رويد. کمتر بازيگري در اين شرايط بازيگري را رها مي‌کند.

يکي از دلايلي که شايد مرا از بازيگري دور کند، همين شهرت است. من اصلاً به بازيگري وابسته نيستم. شايد اگر شهرت نبود، من بيشتر در عرصه بازيگري تلاش مي‌کردم. اين‌که قرار است ديده‌ شدن کار من شهرت بياورد، باعث مي‌شود پس زده شوم. من از اين قضيه فراري‌ام اما ناگزير است و کاري نمي‌شود کرد. شهرت هر چقدر بيشتر شود، ترس مرا بيشتر مي‌کند و دست و پايم مي‌لرزد. وقتي مورد توجه باشي، مجبوري خيلي از کارها را انجام ندهي. خود شهرت بد نيست، محدوديت‌هايش بد است.

اگر بخواهيد رامين پرچمي را تعريف کنيد، از خودتان چه تعريفي ارائه مي‌دهيد؟

يک چموش بي خود و بي جهت! به شدت رفيق هستم و آدمي تطبيق‌پذير. همه مي‌گويند تو چرا دعوا نمي‌کني و روحيه رقابت نداري؟ من سعي مي‌کنم با کنار بيايم و با کسي دعوا ندارم. اين کنار آمدن‌ها يک موقع‌هايي به ضررم شده. خودم اين روحيه را بيشتر دوست دارم. متأسفانه همه با هم کار دارند و همين شرايط را بد مي‌کند. من آدم کم حرفي هستم اما همه حتي قبل از آن‌که چيزي را بشنوند، مدام شروع مي‌کنند به نظر دادن. در نهايت مي‌گويم رامين پرچمي آدم است که محدوديت را نمي‌پذيرد.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۵۵۹۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پرسپولیس برای رامین رضاییان استعلام گرفت

به گزارش "ورزش سه"، پرسپولیس این هفته در دیداری حساس باید برابر سپاهان قرار گیرد و امیدوار است با برتری در این بازی سرنوشت‌ساز، ضمن جبران شکست بازی رفت، شرایط را در جدول نیز به سود خود تغییر دهد.

یکی از شایعات شکل گرفته پیش از این بازی اما مربوط به محرومیت رامین رضاییان بود. بعد از دریافت کارت زرد در بازی مقابل ملوان، شایعات زیادی درباره محرومیت مدافع راست سپاهان شکل گرفت. هرچند این بازیکن بعد از این بازی شخصا به تکذیب آن پرداخت و مدعی شده محروم نیست.

با این حال باشگاه پرسپولیس نیز برای آگاهی از شرایط این بازیکن و احتمال محرومیت یا حضورش در این بازی، از سازمان لیگ استعلام گرفت که در نهایت مشخص شد او سه کارته است و مشکلی برای همراهی سپاهان در جدال با پرسپولیس نخواهد داشت.

دیگر خبرها

  • گفتگو با مجری و بازیگر برنامه های نمایشی برای کودکان
  • نامه سرگشاده محمد قوچانی به سازمان تامین اجتماعی
  • (ویدئو) بهرام بیضایی به بهاره رهنما: بازیگری نکن!
  • نامه سرگشاده قوچانی به سازمان تامین اجتماعی
  • زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است
  • پرسپولیس برای رامین رضاییان استعلام گرفت
  • بررسی آثار کلر ژوبرت نویسنده و تصویرگر مسلمان شده فرانسوی
  • بررسی دیدار پایانی فوتسال جام ملت های آسیا در مجله فوتبال
  • عکس | عاشقانه ریما رامین‌فر با همسررش امیر جعفری
  • کلاس آموزش بازیگری کودک بارانا